عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
در تاریخ پر فراز و نشیب انقلابهای بزرگ جهان، نقاط عطفی وجود دارد که مسیر تاریخ را دگرگون میکنند. این لحظات، اغلب حاصل تصمیماتی راهبردی هستند که در نگاه اول ممکن است غافلگیرکننده یا حتی پرمخاطره به نظر آیند، اما در گذر زمان، عمق تدبیر و حکمت نهفته در آنها آشکار میشود. هجرت تاریخی حضرت امام خمینی (س) از نجف اشرف به پاریس در مهرماه ۱۳۵۷ (اکتبر ۱۹۷۸)، بیتردید یکی از برجستهترین و سرنوشتسازترین این نقاط عطف در تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. این هجرت، که در ظاهر پاسخی به فشارهای فزاینده رژیم بعث عراق و محدودیتهای اعمالشده بر رهبر نهضت بود، در باطن خود، یک مانور سیاسی-تبلیغاتی بینظیر و یک انتخاب مبتنی بر عقلانیت انقلابی و تکلیف الهی بود که معادله قدرت را به نفع ملت ایران تغییر داد و صدای انقلاب را از انزوای نسبی نجف، به تریبونهای جهانی رساند.
این یادداشت تحلیلی بر آن است تا با نگاهی عمیقتر و فراتر از روایتهای سطحی، ابعاد گوناگون این تصمیم استراتژیک را بکاود. هدف آن است که نشان دهد هجرت به پاریس نه یک تصمیم اضطراری و انفعالی، بلکه کنشی هوشمندانه، شجاعانه و مبتنی بر یک درک دقیق از معادلات منطقهای و بینالمللی بود؛ اقدامی که در آن، توکل الهی و تکلیفمداری با واقعبینی سیاسی و شجاعت انقلابی در هم آمیخته و یک «جهاد تبیین» جهانی را رقم زد. ما در این تحلیل، ضمن بهرهگیری از روایت مستقیم و بیواسطه حضرت امام و خاطرات شاهدان عینی مانند مرحوم حجتالاسلام والمسلمین محتشمیپور، و دیگر یاران نزدیک امام به واکاوی این مسئله میپردازیم که چگونه این هجرت، انقلاب اسلامی را از خطر انحراف به مسیر خشونت رهانید و آن را به «انقلاب کلام» و آگاهی بدل ساخت و رهبری الهی امام را به عنوان متغیری فراتر از محاسبات قدرتهای جهانی تثبیت کرد.
زمینههای هجرت؛ وقتی نجف به تنگنا میآید
برای درک عمق تصمیم امام، باید شرایط حاکم بر عراق در آستانه هجرت را به دقت بررسی کرد. امام خمینی (س) پس از تبعید از ترکیه در سال ۱۳۴۴، نزدیک به ۱۳ سال در شهر نجف اشرف اقامت داشتند. این شهر، به دلیل جایگاه بیبدیلش به عنوان مرکز جهان تشیع و حوزه علمیه بزرگ آن، پایگاهی استراتژیک برای رهبری نهضت بود. امام در این دوران، ضمن تدریس مباحث فقهی و اصولی و تربیت شاگردان برجسته، با صدور اعلامیهها، ارسال پیامها و ایراد سخنرانیها، شعله مبارزه علیه رژیم پهلوی را زنده نگاه داشتند.
با این حال، در سال ۱۳۵۷ و با اوجگیری قیام مردم ایران، این وضعیت دستخوش تغییر شد. رژیم شاه که در مهار امواج خروشان انقلاب در داخل کشور مستأصل شده بود، تمام توان دیپلماتیک و امنیتی خود را برای خاموش کردن صدای رهبر انقلاب در خارج از کشور به کار گرفت. دولت بعثی عراق که در آن زمان به ریاست احمد حسن البکر (و با نفوذ روزافزون صدام حسین) اداره میشد، در چارچوب «قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر» تعهداتی به ایران داشت. فشار روزافزون دربار پهلوی، دولت عراق را بر آن داشت تا به تدریج عرصه را بر امام و یارانش تنگ کند.
این محدودیتها، همانطور که خود امام در روایتشان به آن اشاره میکنند، به صورت تدریجی و با بهانههایی چون «حفاظت از جان ایشان» آغاز شد. حلقه محاصره مأموران امنیتی (اَمن) در اطراف بیت امام تنگتر میشد و هدف واقعی، نه حفاظت، بلکه «مراقبت» و کنترل فعالیتها بود. نقطه اوج این فشارها، ملاقات «سعدون شاکر»، رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت عراق، با امام بود. او به صراحت و رسماً اعلام کرد که به دلیل تعهدات دولت عراق به ایران، امام دیگر مجاز به هیچگونه فعالیت سیاسی، صدور اعلامیه، سخنرانی یا ارسال نوار کاست به ایران نیستند. این اولتیماتوم، در واقع به معنای پایان رسالت مبارزاتی امام در عراق بود؛ به معنای پذیرش انزوای مطلق و سکوت در برابر سرنوشت ملتی که به امید رهبری ایشان به پا خاسته بود.
پاسخ امام به این مقام امنیتی، خود یک بیانیه کامل از منطق رهبری ایشان است: «من این را یک تکلیف شرعی میدانم... من هم اعلامیه مینویسم و هم در موقعش در منبر صحبت میکنم و هم نوار پر میکنم و به ایران میفرستم. این تکلیف شرعی من است. شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید.» این جمله کوتاه، جوهر اندیشه امام را آشکار میکند: تکلیف الهی، مافوق هرگونه معاهده سیاسی، فشار دیپلماتیک و مصلحتاندیشیهای رایج است. ایشان با قاطعیت اعلام کردند که به هیچ محلی دلبستگی ندارند و هرجا که بتوانند به تکلیف خود عمل کنند، آنجا را وطن خود میدانند. این موضع، دولت عراق را در برابر یک انتخاب قرار داد: یا پذیرش فعالیتهای امام و رویارویی با رژیم شاه، یا اخراج رهبر بزرگترین انقلاب قرن از خاک خود.
انتخاب مقصد؛ از کویت و سوریه تا پاریس
تصمیم به خروج از عراق قطعی شده بود، اما انتخاب مقصد بعدی، خود یک فرآیند پیچیده و چندلایه بود. برخلاف آنچه برخی روایتهای سادهانگارانه یا مغرضانه تلاش در القای آن دارند، این انتخاب نه تصادفی بود و نه محصول پیشنهاد یک فرد خاص، بلکه حاصل یک فرآیند تدبیر و سنجش گزینههای مختلف در ذهن استراتژیک امام بود.
گزینه اول: کویت و سپس سوریه: همانطور که امام خود روایت میکنند، اولین مقصد طراحی شده، کویت بود تا پس از اقامتی کوتاه، به سوریه بروند. انتخاب سوریه به عنوان یک کشور اسلامی و عربی که در خط مقدم جبهه ضداسرائیلی قرار داشت و روابط حسنهای با برخی گروههای مبارز ایرانی داشت، گزینهای منطقی به نظر میرسید. مرحوم محتشمیپور نیز مأموریت یافته بود تا زمینه این انتقال را با مقامات سوری فراهم کند. اما سرنوشت به گونهای دیگر رقم خورد.
نقطه عطف در مرز کویت: کاروان حامل امام و همراهانشان در مرز «صفوان» با ممانعت دولت کویت مواجه شد. مقامات کویتی، به احتمال قریب به یقین تحت فشار مستقیم رژیم شاه یا با هماهنگیهای پشت پرده، از ورود امام ممانعت به عمل آوردند. مأمور مرزی حتی اجازه حرکت به سمت فرودگاه را نیز نداد و امام و همراهان مجبور به بازگشت به عراق شدند. این لحظه، یک نقطه عطف کلیدی بود. این اتفاق نشان داد که کشورهای منطقه، حتی آنهایی که ظاهراً با رژیم شاه زاویه داشتند، یا توانایی یا اراده لازم برای میزبانی از رهبر انقلاب ایران را ندارند. به قول مرحوم محتشمیپور، امام به این نتیجه رسیدند که «نوعی اجماع نظر جهانی برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران وجود دارد».
طرح ایده فرانسه: یک تدبیر پیشینی: در اینجا، یکی از مهمترین نکات تاریخی که اغلب مورد غفلت یا تحریف قرار میگیرد، آشکار میشود. ایده رفتن به فرانسه، تصمیمی خلقالساعه و ناشی از استیصال در بصره یا بغداد نبود. خود امام در روایتشان به وضوح بیان میکنند که در همان جلسه با سعدون شاکر، وقتی مقام عراقی با طعنه پرسید «به کجا میخواهید بروید که به شما اجازه فعالیت سیاسی بدهند؟»، ایشان بیدرنگ پاسخ دادند: «من به کشوری خواهم رفت که تحت سلطه شاه نباشد... به فرانسه میروم.»
این پاسخ قاطع، که مدتها قبل از حرکت به سمت کویت داده شده بود، نشان میدهد که گزینه «فرانسه» به عنوان یک نقشه جایگزین از پیش در ذهن امام وجود داشته است. این نشاندهنده عمق آیندهنگری و درک دقیق ایشان از صحنه بینالمللی است. امام میدانستند که در صورت بنبست در کشورهای اسلامی، باید به سراغ گزینهای رفت که بتواند آزادی بیان و فعالیت ایشان را تضمین کند.
چرا پاریس؟ تحلیل راهبردی یک انتخاب هوشمندانه
انتخاب فرانسه، در نگاه اول ممکن است عجیب به نظر برسد. چرا یک رهبر روحانی و ضد استکبار، پایتخت یک کشور غربی و سکولار را برای ادامه مبارزه برمیگزیند؟ پاسخ در درک عمیق امام از مفهوم «آزادی عمل» و «هزینه-فایده» سیاسی نهفته است.
۱- مرکز ثقل رسانههای جهانی: در سال ۱۹۷۸، پاریس یکی از مهمترین مراکز خبری و رسانهای جهان بود. استقرار امام در حومه این شهر (نوفل لوشاتو)، به معنای قرار گرفتن در کانون توجه خبرنگاران، خبرگزاریها و شبکههای تلویزیونی بینالمللی بود. صدایی که تا دیروز از کوچههای نجف به سختی به گوش جهان میرسید، اکنون از قلب اروپا به تمام دنیا مخابره میشد. این یک جهش کوانتومی در بُعد تبلیغاتی و رسانهای انقلاب بود.
۲- استفاده از ابزار دشمن علیه خودش: امام با هوشمندی، از شعارهای دموکراسی و حقوق بشر که دولت فرانسه مدعی آن بود، به عنوان یک سپر دفاعی برای فعالیتهای خود استفاده کردند. ایشان میدانستند که هزینه سیاسی ممانعت از فعالیت یک رهبر تبعیدی محبوب در «مهد دموکراسی»، برای دولت وقت فرانسه (به ریاست والری ژیسکار دستن) بسیار سنگین خواهد بود. این اقدام، دولت فرانسه را در یک پارادوکس قرار داد: یا باید به اصول ادعایی خود پایبند میماند و به امام آزادی عمل میداد، یا با محدود کردن ایشان، اعتبار بینالمللی خود را خدشهدار میکرد.
۳- گسست از وابستگیهای منطقهای: همانطور که ماجرای کویت نشان داد، کشورهای منطقه به شدت تحت تأثیر معادلات قدرت و وابستگی به بلوک شرق و غرب یا رژیمهای همسایه بودند. حضور در هر یک از این کشورها، میتوانست رهبری انقلاب را به گروگان سیاستهای آن کشورها درآورد. انتخاب فرانسه، امام را از این وابستگیها رها کرد و استقلال کامل در تصمیمگیری و اعلام مواضع را برای ایشان به ارمغان آورد.
۴- انقلاب کلام در تریبون جهانی: استراتژی اصلی امام، همانطور که مرحوم محتشمیپور به درستی اشاره میکند، مبارزه از طریق «کلام» و «آگاهیبخشی» بود. ایشان همواره با خطمشی مبارزه مسلحانه و چریکی که توسط گروههایی مانند مجاهدین خلق (منافقین) ترویج میشد، مخالف بودند. هدف امام، یک انقلاب فرهنگی و فکری بود که به تحول سیاسی منجر شود. پاریس، بهترین بستر ممکن برای تحقق این استراتژی بود. مصاحبههای روزانه، بیانیههای روشنگرانه و پیامهای ضبط شده که به سرعت در ایران تکثیر میشد، انقلاب را از مسیر خون و خشونت به راه آگاهی و کلام هدایت کرد.
نقد روایتهای تحریفآمیز و مصادرهگرایانه
یکی از آفات بزرگ تاریخنگاری انقلاب، تلاش برخی شخصیتها و جریانهای سیاسی برای مصادره به مطلوب کردن تصمیمات راهبردی امام و برجسته کردن نقش خود است. در ماجرای هجرت به پاریس نیز، ادعاهایی مطرح شده که این تصمیم را محصول پیشنهاد یا برنامهریزی دیگران معرفی میکند. روایت مرحوم محتشمیپور و مهمتر از آن، کلام خود امام، خط بطلانی بر این ادعاها میکشد.
ادعای دکتر ابراهیم یزدی مبنی بر اینکه ایده پاریس توسط او و همفکرانش مطرح شده، با شواهد تاریخی همخوانی ندارد. همانطور که ذکر شد، امام مدتها قبل از این ماجرا، در پاسخ به سعدون شاکر، از فرانسه نام برده بودند. علاوه بر این، روایت پیوستن تصادفی آقای یزدی به کاروان امام در آخرین لحظات، آنهم با اظهار بیاطلاعی از مقصد، نشان میدهد که او در فرآیند تصمیمگیری اولیه نقشی نداشته است. این تلاشها برای به حاشیه راندن نقش محوری امام و معرفی ایشان به عنوان شخصیتی که به تبع دیگران تصمیم میگرفته، نه تنها از نظر اخلاقی مذموم است، بلکه با واقعیت شخصیت مستقل، قاطع و هوشمند امام در تضاد کامل قرار دارد.
بزرگترین درسی که از این ماجرا میتوان گرفت، درک این نکته است که تدابیر امام همواره فراتر از محاسبات و پیشبینیهای یاران و حتی دشمنانشان بود. گزارشهای ساواک و تحلیلگران آمریکایی مملو از سردرگمی و انفعال در برابر اقدامات غیرمنتظره و خلاقانه ایشان است. این همان «عقلانیت انقلابی» است که با محاسبات صرفاً مادی و سیاسی قابل فهم نیست.
هجرت، تجلی اراده الهی و تدبیر انسانی
هجرت امام خمینی (س) از نجف به پاریس، یک رویداد چندوجهی و عمیقاً استراتژیک بود. این تصمیم، نقطه تلاقی تکلیفمداری، شجاعت، عقلانیت و توکل بود. امام در پایان روایت خود، با فروتنی مثالزدنی، تمام این وقایع را به اراده خداوند نسبت میدهند و میفرمایند: «مسائلی بود که هیچ اراده ما در آن دخالت نداشت. هر چه بود... با اراده خدا بود. من هیچ برای خودم... چیزی قائل باشم نیستم.»
این بیان، نه به معنای نفی تدبیر و عقلانیت انسانی، بلکه نشاندهنده اوج عرفان و توحید عملی یک رهبر الهی است. در منطق امام، تدبیر و انتخاب انسان در طول اراده خداوند قرار دارد. انسان مؤمن، با عقل و درایت خود بهترین مسیر را برای انجام تکلیف الهی برمیگزیند و نتیجه را به خدا وامیگذارد. هجرت به پاریس، مصداق بارز این منطق بود. امام با درک دقیق شرایط، بهترین گزینه ممکن را برای پیشبرد «انقلاب کلام» انتخاب کردند و خداوند نیز از این انتخاب، نتایجی را رقم زد که بسیار فراتر از تصورات بود.
این هجرت، انقلاب ایران را جهانی کرد، ماهیت صلحآمیز و فرهنگی آن را به جهانیان نشان داد، رهبری بلامنازع امام را تثبیت نمود و شمارش معکوس برای سقوط رژیم پهلوی را به صدایی رسا و جهانی تبدیل کرد. این تصمیم، به تنهایی یک کلاس درس کامل در زمینه رهبری، استراتژی سیاسی و ترکیب ایمان و عقلانیت است؛ درسی که هنوز هم برای سیاستمداران و دوستداران انقلاب، تازه و الهامبخش است.
عنوان :
چرا پاریس؟ تحلیل راهبردی یک انتخاب هوشمندانه
تاریخ :
۱۴:۲۹ __ ۱۴۰۴/۰۷/۱۵